۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

علي خامنه‌اي شرايط رهبري را از دست داده است/زمان استعفا يا بركناري رهبر جمهوري اسلامي فرا رسيده است




سخنراني روز 4 شهريورماه 1388 علي خامنه‌اي در جمع به اصطلاح تشكل‌هاي دانشجويي مي‌تواند نقطه عطفي در تاريخ جمهوري اسلامي باشد. علي خامنه‌اي در اين سخنان صراحتاً اعتراف كرد كه در بازداشتگاه‌هاي نيروهاي تحت امر او جنايت اتفاق افتاده است. منظور وي از جنايت استفاده از خشونت منتهي به قتل و آزار و اذيت جنسي بازداشت شدگان بود. اگرچه وي سعي كرد كه اين جنايات را محدود اعلام كند اما روش‌هاي رسانه‌اي علي خامنه‌اي و دستگاه‌هاي تبليغاتي تحت امر او در گذشته اين نكته را براي همه ناظران مسجل مي‌كند كه ابعاد تخلفات اتفاق افتاده بايد بسيار وسيع و گسترده باشد.

اكنون علي خامنه‌اي و طرفدارانش كاملاً در موضع دفاعي قرار گرفته‌اند. افراط نيروهاي نظامي تحت امر او در خشونت و تخلف به همراه افشا گزارشاتي مبني بر تخلفات مالي حكومت مشروعيت رهبر ايران و دولت تحت نظر او را به كل زير سئوال مي‌برد.
اكنون حتي مطابق با تئوري‌هاي حكومتي ولايت فقيه، شرايط علي خامنه‌اي براي رهبريت ايران سلب شده است. وقوع جنايتهاي جاني و جنسي توسط نيروهاي تحت امر رهبر ايران، چه با اطلاع وي صورت گرفته باشد و چه بي اطلاع او، شرايط عدالت و آگاهي وي را براي ادامه رهبريت حكومت ديني ايران سلب مي‌كند. تلاش او براي انتساب اعتراضات خودجوش به عوامل خارجي تلاشي بي حاصل است و ادعاي او حتي مورد ترديد طرفداران و نزديكان نيز مي‌باشد.

حكومت علي خامنه‌اي امروز عملاً مشروعيت خود را از دست داده و تنها طرح رسمي سئوال از سوي شخصيت‌هاي سياسي و مذهبي سرشناس كافي‌ است تا اين زوال مشروعيت را آشكار سازد.

۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

روشهاي جنگ رواني و تبليغاتي مورد استفاده حكومت - تعميم مثال نقض



بي شك اكنون حكومت ايران خود را در ميانه يك ميدان جنگ مي‌بيند.
نزديك به دو ماه از برگزاري يك انتخابات مبهم مي‌گذارد كه نتايج اعلان شده آن مورد تاييد جمع كثيري از شركت كنندگان قرار نگرفته است. اگرچه شواهدي وجود دارد كه حكومت پيش از اعلام نتايج انتخابات پيش‌بيني‌هايي در مورد وقوع اعتراضا مي‌كرده است( قطع سرويس پيامك، برگزاري مانور اقتدار از سوي نيروي انتظامي و حمله به ستاد يكي از كانديداها)، اما به نظر مي‌رسد كه گردانندگان حكومت ايران در برآورد ابعاد و مدت اعتراضات اشتباه كرده بودند. هم اكنون و در مواجهه با تداوم اعتراضات بين‌المللي، شخصيت‌هاي سياسي و مردمي، متوليان حكومت جنگ رواني شديد و همه جانبه‌اي را عليه معترضين به راه انداخته‌اند. از جمله ابعاد اين جنگ رواني مي‌توان به انتشار سناريوي موسوم به انقلاب مخملي در قالب دادگاه‌هايي نمايشي اشاره كرد.
اما يكي از سناريوهاي مورد استفاده در جنگ رواني حكومت عليه معترضين انتشار اخبار نادرست از يك سو و ارائه شواهدي مبني نادرست بودن در پي آن است. به نظر مي‌رسد كه دستوالعمل مورد استفاده شامل مراحل زير است:
- شناسايي يك موضوع جعلي مانند مرگ يك كودك دوازده ساله
- پالايش و انتشار خبر و مستنداتي مانند اعلاميه فوت
- انتظار براي واكنش از سوي مخالفان در رسانه‌ها و اينترنت
- انتشار مدارك و اثبات جعلي بودن خبر در رسانه‌هايي مانند صدا و سيما
- تعميم اين موضوع به همه اخبار و انتقادات منتشره از سوي معترضين

هدف چنين تبليغات رواني اغلب توجيه مخاطبين چشم و گوش بسته صدا و سيما از يك سو و ايجاد ترديد در معترصين از سوي ديگر است.
اما نكاتي هم وجود دارند كه از آنها مي‌توان به عنوان نقطه ضعف اين روش جنگ رواني نام برد:
- افراط در استفاده از اين روش‌ها موجب شناسايي آنها شده است
- وجود جو نقد جمعي در اينترنت كه موجب مي‌شود كوچكترين اشتباه در اين سناريوها باعث لو رفتن آنها بشود
- بسياري از مخاطبين تنها مايلند كه گزاره اوليه را بشنوند تا پاسخ و توجيه را. به همين دليل در برخي از موارد چنين جنگ‌ها رواني اثر معكوس دارد.

در كل به نظر مي‌رسد كه انتشار و بازگو كردن روش جنگ رواني و رسانه‌اي حكومت ايران بتواند گامي موثر در سوزاندن اين عامل استراتژيك حكومت، عليرغم همه محدوديت‌هاي رسانه‌اي باشد