۱۳۸۶ اردیبهشت ۸, شنبه

كراوات، لباسي كه ريشه در اقوام ايراني مهاجر به اروپا دارد

متن زير ترجمه از مقاله‌اي در سايت Iran Chamber Socity مي‌باشد
پژوهشگر انگليسي ، نوئل مالكوم در كتاب خود به اسم"تاريخچه مختصر بوسني" مطالعه ذي‌قيمتي در مورد روابط ايرانيان و گذشته اقوام يوگوسلاوي سابق انجام داده است. وي در اين كتاب مي‌نويسد: "واژه كراوات ، يا هراوات (Hravat) در زبان صربي" ريشه در اين زيان ندارد. اين واژه از شبيه به نامي ايراني‌است كه كه در لوحي سنگي در ناحيه يوناني نشين جنوب روسيه يافته شده است. ريشه آن نام، خراوات("Khoravat") در اوستا به معناي " دوستانه" است.مطالعات تاريخي نشان مي‌دهد كه نژاد فعلي كرواسي ، كرواتها، از 3000 سال پيش شروع به مهاجرات از سرزمين مادريشان ، ايران به سمت كرواسي، صربستان و بوسني مهاجرت نموده‌اند. البته موج بزرگ از مهاجرت اين قوم 1700 سال پيش اتفاق افتاده است. احتمالاً علت اين مهاجرت سركوب مومنين به آئين مانوي در دوران ساسانيان بوده است. برمبناي تحقيق انجام شده توسط اين پژوهشگر ، واژه "صرب " ريشه در واژه‌اي ايراني با
عنوان "چارو" ("Charv") دارد كه به معناي گله و رمه است. بر مبناي اسناد قديمي، اقوام صرب و كروات داراي اصليت ايراني هستند كه بعدها به اقوام اسلاو ملحق شده‌اند.نوئل مالكوم معتقد است كه تئوري‌هاي جديد در اين زمينه با شواهد تاريخي مطابقت دارد. برخي از تئوريسين‌هاي ملي‌گراي كروات، ترجيح مي‌دهند كه اصليت خود را با ايرانيان مرتبط سازند تا همسايگان اسلاو خود. چنين تئوري‌هايي خصوصاً در زمان جنگ جهاني دوم ، در هنگامي كه نژاد ايرانيان در طبقه‌بندي نژادها از سوي آلمانيان بالاتر از نژاد اسلاو قرار گرفت ، تقويت شد. هرچند بر طبق نظر مالكوم ، هم كروات‌ها و هم صرب‌ها مهاجريني از ايران بوده‌اند كه تقريباً به صورت همزمان از ايران به بالكان مهاجرت كرده‌اند .يك نكته كاملاً مشخص است: مهاجرين اوليه براي آنكه از ساير اقوام آن ناحيه ميز داده شوند خود را "خراوات" يا همان كروات مي‌ناميده‌اند. همچنين اين مهاجران ايراني تبار ، براي آنكه وجه تمايز خود را از نشان دهند، دستمالي بدور گردنشان مي‌بستند، چيزي كه بعدها محبوبيتي جهاني يافت و به كراوات مشهور گشت.در سال 1656 ، لوئي چهاردهم ، هنگي از داوطلبان كروات را در ارتش خود تشكيل داد. اعضاي اين هنگ، برسم پيشينيان خود، دستمالي ابريشمين را بدور گردن خود مي‌بستند كه در انتهاي آن گره‌اي داشت. همچنين اين دستمال براي بستن زخم مجروحين مورد استفاده قرار مي‌گرفت. از آن به بعد اين حمايل ابريشمي به عنوان بخشي از ذيور نظامي در ارتش فرانسه پذيرفته شد و واژه ’a la croate’ وارد زبان فرانسه گشت. 170 سال بعد بستن كراوات به گردن رسمي جهان شمول گرديد. از جمله واژه‌هاي ديگري پارسي كه شهرت جهاني يافته است واژه "پيژامه" است كه به معناي پوشش دو ساق مي‌باشد.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

قرآن‌هاي صنعا و مبارزه با بد حجابي

ديدن صحنه‌هايي مشمئز كننده از برخورد افسران زشت چهره پليس با جواناني كه استقلال يا هويت خود را در "عرف شكني" جامعه مسخ شده ايران مي‌بينند ، ابداً خوشايند نيست. شايد چنين رفتاري بخشي از تنبيه تاريخي ملتي است كه نه جسارت اعتراف به اشتباهات گذشته خود را دارد و نه رمق اصلاح در امور فعلي خود.
حجاب پديده‌اي است كه پس از وقوع انقلاب اسلامي در ايران و حاكم شدن قرائتي راديكال از اسلام بر زنان ايراني تحميل گشت. اگرچه در ماه‌هاي اوليه انقلاب صحبتي از اجباري بودن حجاب براي بانوان نبود و حتي اجبار اين موضوع از سوي روحانيون تكذيب مي‌شد اما رفته رفته توصيه و تبليغ جاي خود را به خشونت و تحميل داد. و اين درحاليست كه در اغلب كشورهاي مسلمان نشين نيز اجباري در اين رابطه وجود ندارد.
اسلام ديني است متكي بر كلام. به اين معنا كه پيروان اين آيين روشهاي خود را نه در اصول ديالكتيكي بلكه در ميراث كلامي مانند متن قرآن و احاديث و نقل قول‌ها مي‌يابند. اگرچه در مواردي ، ترديد‌هايي نيز در صحت اصلي‌ترين ركن آيين اسلام پديد آمده است. منظور همان كتاب مقدس است.
اين عقيده در بين مسلمانان كاملا رايج است كه قرآن‌،‌ كلام خدا از هرگونه تحريف و تغييري مبراست. ولي بازسازي بخشي از مسجد جامع الكبير در صنعا، پايتخت باستاني يمن در سال 1973 مي‌تواند رويدادي تاريخ ساز باشد.آنچه كه در يمن كشف شد را به نقل از متن نگاشته شده در وبلاگ جنگ يا صلح نقل مي‌كنم:

همه ميدانيم که ايمان به قرآن بعنوان معجزه محمد، و کلام خدا از پايه هاي اعتقادي مسلمانان است .... مسلمانان معتقدند كه هيچ تغيير و تحريفی در قرآن بوجود نيامده است (و نخواهد آمد) ........ (إنا نحن نزلنا الذكر و إنا له لحافظون) . (الحجر/9)

با قرآنهای کشف شده در صنعا حداقل می توان ثابت کرد که متن قرآن بطور قطع در طول تاريخ تغيير يافته و قرآن امروز با قرآن ۱۴۰۰ سال پيش متفاوت است .... اين يکی از بزرگترين کشفها در مورد قرآن است که بدلايل خاصي چندان مورد توجه خردورزان پارسی زبان قرار نگرفته است .... جهت اطلاع آندسته از دوستانی که در جريان نيستند، گزارش خلاصه ای عرض ميکنم:

در سال 1972 در جريان بازسازی مسجد اعظم صنعا، کارگران به انبوه کاغذهای قديمی برخوردند که در اثر رطوبت و گذشت قرنها به هم چسبيده بودند ....... موشها و حشرات نيز به آنها آسيبهايی رسانده بودند، و متصديان مسجد با بی توجهی خاصي آنها را در بيست گونی سيب زمينی مچاله کرده و زير راه پله يکی از مناره ها انداخته بودند ....... يکی از مقامات ميراث فرهنگی يمن به اهميت کشف جديد پی برد و با سعی فراوان توانست در سال 1979 (بعد از هفت سال؟؟) يک دانشمند آلمانی (با پشتيبانی مالی دولت آلمان) را متقاعد کند تا روی کاغذ پاره ها کار کند و آنها را باز سازی کند .....
اعضای تيم آلمانی:

1 - Gerd-R. Puin, a specialist in Arabic calligraphy and Koranic paleography based at Saarland University, in Saarbrücken, Germany.
دكتر جرد پويين - از متخصصان قواعد زبان عربي و قرآن در دانشگاه سارلند در آلمان ...


2 - H.-C. Graf von Bothmer, an Islamic-art historian also based at Saarland University.
دكتر گراف وان باتنر - مورخ و متخصص هنرهاي اسلامي و استاد دانشگاه سارلند ....


دو دانشمند مذكور بعنوان سرپرست گروه علمي آلماني موفق به کشف اين حقيقت شدند که بخشی از اين کاغذ پاره ها در واقع نسخه های قديمی قرآن هستند که باهم تفاوتهايی دارند ........ از آنجايی که بيم آن می رفت که با انتشار خبر، چنين اسنادي توسط مذهبی ها نابود شوند و يا حداقل جلوی کار گروه تحقيقات گرفته شود، گروه تحقيق با پشتکار و بدون منتشر کردن خبر كشف به کار جمع آوری، مرتب سازی و کلاسه بندی اسناد ادامه دادند ..... تا سال 1997 تقريبا 35000 ميکروفيلم از اسناد گرفته شد که در سال 99 به آلمان برده شد و پس از آن گزارشی مختصر در اين زمينه در سال 1999 در مجله آتلانتيک به چاپ رسيد


با عکاسی با نور ماوراي بنفش از بعضی از نسخه های کشف شده، آثار پاک کردن يک متن و بازنويسی آن مشهود است و بسياری از ساير نسخه ها با نسخ رسمی کنونی قرآن تفاوتهاي مشهود دارند ..... با توجه به اين اسناد می توان نتيجه گرفت که در قرآن، برخلاف تصور و باور مسلمين، تغييراتی بوجود آمده است، و اين افسانه عدم تحريف قرآن و حفاظت خدا از آن فقط افسانه اي بيش نيست .... اين دو دانشمند بزودي کتابی بر مبنای تحقيقات خود به چاپ خواهند رساند ..... البته با توجه به اهميت موضوع و جنجالی که احتمالا پس از انتشار اسناد در ميان مسلمانان تندرو جهان به پا خواهد شد، بعيد نيست که اراده ای سياسی يا حداقل ترس از تکرار ماجرای سلمان رشدی جلوی نشر اين كتاب را بگيرد ......

آخرين خبری که من توانستم در اين زمينه بدست بياورم، مقاله ای چاپ شده در آگوست 2000 در روزنامه گاردين است:
Querying the Koran Abul Taher / Guardian / Tuesday August 8, 2000




اينجا پايان اين داستان نيست. بخش تكميلي اين تحقيق به زبان فارسي در تاريخ 14 خرداد سال پيش در سايت گويا انتشار يافته. خلاصه‌اي از اين متن را در اينجا به زبان ساده شرح مي‌دهم.

کريستف لوکزنبرگ در سال 2000 كتابي منتشر كرد كه به لحاظ زبان شناختی و روشن کردن بسياری از نکات ناروشن قران نقطه عطفی بشمار می رود. متون يافته شده در صنعا محور اصلي روش وي موسوم به قرآن شناسي تطبيقي است.
او می نويسد در زمان فوت پيامبر اسلام (۶۳۲ ميلادی) کتاب مقدس مسلمانان يعنی قرآن به شکل امروزی وجود نداشت. شکل امروزی قرآن در واقع در زمان خليفه سوم يعنی عثمان (۶۴۴ تا ۶۵۶) نهايی شد و به تمام مناطق فرستاده شد و نسخه های ديگر و يا عبارت هايی که با عبارت های موجود در نسخه تهيه شده توسط عثمان اختلاف داشت از بين برده شد. کتاب مقدس مسلمانان (قرآن) به شکل فعلی آن به کمک افرادی جمع آوری شد که قسمتهايی از آن را ازحفظ می دانستند و يا بر روی پوست يا استخوان نوشته شده بود. در آن سالها خط عربي تنها داراي 18 حرف بوده و به لحاظ نوشتاري كامل نبوده است. به عبارت ساده‌تر، آنچه به زبان عربي گفته مي‌شده ، قابل نگارش به خط عربي آن زمان نبوده است. نگارش قرآن به قرن هفتم ميلادی بر می گردد ولی متون عربی و ادبيات عربی کامل از دو قرن پس از آن در قرن نهم ظاهر می شود يعنی همزمان با نگارش زندگينامه محمد توسط ابن هشام در ۸۲۸ ميلادی. بدين ترتيب اولين واژه شناسی عربی مبتنی بر ادبيات قرآن در سال ۷۸۶ توسط الخليل ابن احمد به نام کتاب «العين» يعنی ۱۵۰ سال پس از مرگ پيامبر اسلام در ۶۳۲ ميلادی منتشر شد. از اينرو زمان تدوين و يکسان سازی نسخ متعدد قرآن در عصر عثمان، نسخه نهايی شده که امروزه نيز در بين مسلمانان رواج دارد، مبتنی بر زبان نوشتاری- گفتاری آرامی سوری بوده است و از همين رو دارای نقاط و فراز های بسيار مبهمی است که در زبان عربی متولد شده در دو قرن بعد، معانی غير واقعی بخود می گيرند.
بدين ترتيب لوکزنبرگ توانسته با مقايسه متون سورياني-آرامي و متن قرآن‌هاي صنعا به معني و منظور( يا شايد هم شكل صحيح)‌ برخي از آيات قرآن پي ببرد. از جمله آيه 31 سوره نور كه مستند اصلي افراط‌ گرايان كنوني در تحميل فشار به زنان در كشورهاي مسلمان است تعبيري ديگر پيدا مي‌كند كه شباهت فراوان به روايات مسيحي دارد.در سوره نور آيه ۳۱ آمده است:« ای رسول خدا، زنان مومن را بگو تا چشمها را بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند و.. بايد سينه و دوش خود را به مقنعه بپوشانند »، درحاليکه معنای سوری- آرامی اين عبارت به سادگی يعنی « آنها بايد شال خود را دور کمرشان ببند ند». اين شال و کمربند همان کمربندی است که در سنت مسيحی، خود عيسی مسيح نيز به دور کمر خود می بست و معنای نجابت داشت.

آنگونه كه گفته شده است، محققان عمدتاً آلماني كه برروي مخطوطات صنعا كار مي‌كنند ، از بيم واكنش‌هاي مسلمانان يا شايد هم به دليل فشارهاي سياسي نتايج كامل تحقيقات خود را منتشر نمي‌كنند. ولي معتقدم كه روزي خواهد رسيد كه به رفتارهاي ناخوشايند افسر نيروي انتظامي جمهوري اسلامي در ميدان ونك تهران ، خواهيم خنديد.


منابع بيشتري براي مطالعه در اين رابطه را مي‌توانيد از مقاله ويكي‌پديا در رابطه با كتاب کريستف لوکزنبرگ پيدا كنيد.
نمونه‌هايي از تصاوير قرآن‌هاي صنعا كه توسط يونسكو منتشر شده است.

۱۳۸۶ فروردین ۲۸, سه‌شنبه

نظر آيت‌الله خميني و جمعي از روحانيون حوزه علميه قم در رابطه اعطاي حق راي به زنان ‌

اين سند در كتاب خاطرات آيت‌الله طاهري خرم آبادي منتشر شده بود كه نسخه الكترونيكي آن در سايت پيشين شوراي نگهبان (www.irisn.com) بر روي اينترنت قرار داشت. اما با توجه به تغيير سايت و حذف كتابخانه الكترونيكي آن مركز، اين سند اكنون تنها در Cache موتور جستجو گوگل موجود است. لذا بر آن شدم كه پيش از از ميان رفتن آن، نسخه الكترونيكي اين نامه را در اين وبلاگ قرار دهم...

نظريه‌ مراجع‌ تقليد و آيات‌ عظام‌ حوزة‌ علميه‌ قم‌ راجع‌ به‌ تصويبنامه‌ مخالف‌ شرع‌ و قانون‌ دولت‌
بسم‌الله الرحمن‌ الرحيم‌ و لا حول‌ و لا قوة‌ الا بالله العلي‌ العظيم‌
چون‌ دولت‌ آقاي‌ علم‌ با شتابزدگي‌ عجيبي‌ بدون‌ تفكر در اصول‌ قانون‌ اساسي‌ و در لوازم‌ مطالبي‌ كه‌ اظهار كرده‌اند، زنها را در انتخاب‌ شدن‌ و انتخاب‌ كردن‌ به‌ صورت‌ تصويبنامه‌ حق‌ دخالت‌ داده‌، لازم‌ شد به‌ ملت‌ مسلمان‌ تذكراتي‌ داده‌ شود كه‌ بدانند مسلمين‌ ايران‌ در چه‌ شرائطي‌ و با چه‌ دولتهائي‌ ادامه‌ زندگي‌ مي‌دهند، لهذا توجه‌ عموم‌ را به‌ مطالب‌ ذيل‌ جلب‌ مي‌نمايد: 1- آقاي‌ وزير كشور در طرحي‌ كه‌ تقديم‌ آقاي‌ نخست‌وزير كرده‌اند مي‌نويسند: «به‌ طوري‌ كه‌ استحضار دارند، در مقدمه‌ قانون‌ اساسي‌ صريحاً مقرر است‌ كه‌ هر يك‌ از افراد اهالي‌ مملكت‌ در تصويب‌ و نظارت‌ امور عمومي‌ محق‌ و سهيم‌ مي‌باشند و به‌ موجب‌ اصل‌ دوم‌ قانون‌ اساسي‌، مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ نماينده‌ قاطبه‌ اهالي‌ مملكت‌ ايران‌ است‌ كه‌ در امور معاش‌ و سياسي‌ وطن‌ خود مشاركت‌ دارند، بنابر اين‌ محروم‌ ماندن‌ طبقه‌ نسوان‌ از شركت‌ در انتخابات‌ نه‌ تنها در قانون‌ اساسي‌ و متمم‌ آن‌ مجوزي‌ ندارد، بلكه‌ با توجه‌ به‌ جمله‌ «افراد اهالي‌ مملكت‌» در مقدمه‌ قانون‌ اساسي‌، و با توجه‌ به‌ جمله‌ «قاطبه‌ اهالي‌ مملكت‌» مذكور در اصل‌ دوم‌، مغاير آن‌ نيز مي‌باشد و هيأت‌ دولت‌ تصويب‌ نموده‌اند كه‌ بند اول‌ ماده‌ دهم‌ و بند دوم‌ ماده‌ سيزدهم‌ قانون‌ انتخابات‌ مجلس‌ شورا و همچنين‌ قيد كلمه‌ ذكور از ماده‌ ششم‌ و ماده‌ نهم‌ قانون‌ انتخابات‌ مجلس‌ سنا حذف‌ شود» و وزارت‌ كشور را مكلف‌ كرده‌اند كه‌ پس‌ از افتتاح‌ مجلسين‌، مجوز قانوني‌ اين‌ تصويبنامه‌ را تحصيل‌ نمايد. لازم‌ است‌ اشكالاتي‌ كه‌ به‌ اين‌ چند جمله‌ است‌ بيان‌ شود: الف‌- اگر سهيم‌ بودن‌ زنها در انتخابات‌ به‌ طوري‌ كه‌ آقاي‌ وزير كشور مدعي‌ است‌ و از هيأت‌ دولت‌ نيز ظاهر مي‌شود، موافق‌ قانون‌ اساسي‌ است‌، تصويب‌ هيأت‌ دولت‌ بي‌مورد است‌ و درست‌ مثل‌ آن‌ است‌ كه‌ شركت‌ مردان‌ را در انتخابات‌ تصويب‌ كند و اگر تصويب‌ صحيح‌ است‌ معلوم‌ مي‌شود به‌ نظر هيأت‌ دولت‌، شركت‌ نسوان‌ مخالف‌ قانون‌ اساسي‌ است‌. ب‌- اگر سهيم‌ نبودن‌ زنها به‌ عقيده‌ آنها مغاير قانون‌ اساسي‌ است‌، مكلف‌ كردن‌ هيأت‌ دولت‌ آقاي‌ وزير كشور را كه‌ پس‌ از افتتاح‌ مجلسين‌ مجوز قانوني‌ تصويبنامه‌ را تحصيل‌ نمايد، بي‌اساس‌ است‌ و اگر مجوز قانوني‌ مي‌خواهد معلوم‌ مي‌شود به‌ نظر دولت‌ شركت‌ زنها مغاير قانون‌ اساسي‌ است‌، آيا بهتر نبود كه‌ هيأت‌ دولت‌ با قدري‌ فكر و تأمل‌ تصويبنامه‌ صادر مي‌كرد كه‌ اين‌ تناقض‌ گويي‌هاي‌ واضح‌ رخ‌ ندهد؟ 2- مقدمه‌ قانون‌ اساسي‌ غير قانون‌ اساسي‌ است‌ بلكه‌ كلام‌ شاه‌ وقت‌ است‌ و رسميت‌ قانوني‌ ندارد و آقاي‌ وزير كشور آن‌ را بدون‌ تأمل‌ يا براي‌ اغفال‌، مورد استدلال‌ قرار داده‌اند، لكن‌ بهتر بود تا آخر اين‌ مقدمه‌ را مطالعه‌ كنند كه‌ واضح‌ شود نسوان‌ حق‌ مداخله‌ در انتخابات‌ ندارند، زيرا در همان‌ مقدمه‌ است‌: «اينك‌ كه‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ بر طبق‌ نيات‌ مقدسه‌ ما افتتاح‌ شده‌ است‌» پس‌ اگر نسوان‌ منظور بوده‌، چطور ممكن‌ است‌ مجلس‌ را بدون‌ شركت‌ زنها بر طبق‌ نيات‌ مقدسه‌ افتتاح‌ نمايند؟ اين‌ عبارت‌ صريح‌ است‌ به‌ اينكه‌ دوره‌ اول‌ مجلس‌ طبق‌ نيات‌ شاه‌ بوده‌ و زنها در آن‌ شركت‌ نداشته‌اند، پس‌ معلوم‌ مي‌شود كه‌ براي‌ زنان حق‌ نبوده‌ است‌. 3- از بيان‌ سابق‌ معلوم‌ مي‌شود مراد از قاطبه‌ اهالي‌ مملكت‌ كه‌ در اصل‌ دوم‌ است‌، آن‌ نيست‌ كه‌ هيأت‌ وزيران‌ فهميده‌اند، بلكه‌ مراد آن‌ است‌ كه‌ وكيل‌ تهران‌ وكيل‌ همه‌ ملت‌ است‌ و وكيل‌ قم‌ نيز وكيل‌ همه‌ ملت‌ است‌ نه‌ وكيل‌ حوزه‌ انتخابيه‌ خود چنانچه‌ در اصل‌ سي‌ام‌ متمم‌ قانون‌ اساسي‌ به‌ آن‌ تصريح‌ شده‌ است‌ و دليل‌ بر اين‌ مدعي‌ آنكه‌ بيشتر از ده‌ طبقه‌ حق‌ رأي‌ ندارند، با آنكه‌ جزء قاطبه‌ اهالي‌ مملكت‌ هستند، پس‌ بايد تصديق‌ كنند كه‌ يا محروم‌ كردن‌ اين‌ طبقات‌ مخالف‌ قانون‌ اساسي‌ است‌ و يا شركت‌ نسوان‌ مخالف‌ است‌. 4- فرضاً كه‌ در تفسير اين‌ اصل‌ خلافي‌ باشد، به‌ موجب‌ اصل‌ بيست‌ و هفتم‌ از متمم‌ قانون‌ اساسي‌ شرح‌ و تفسير قوانين‌ از مختصات‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ است‌ و آقايان‌ وزراء حق‌ تفسير ندارند. 5- به‌ نظر هيأت‌ دولت‌ كه‌ طايفه‌ نسوان‌ و ساير محرومين‌ به‌ موجب‌ قانون‌ اساسي‌ حق‌ شركت‌ در انتخابات‌ دارند، از صدر مشروطيت‌ تا كنون‌ تمام‌ دوره‌هاي‌ مجلس‌ شورا بر خلاف‌ قانون‌ اساسي‌ تشكيل‌ شده‌ و قانونيت‌ نداشته‌ است‌ زيرا كه‌ طايفه‌ نسوان‌ و بيش‌ از ده‌ طبقه‌ ديگر در قانون‌ انتخابات‌ از دخالت‌ محروم‌ شده‌اند و اين‌ مخالف‌ با قانون‌ اساسي‌ بوده‌ است‌ در اين‌ صورت‌ مفاسد بسياري‌ لازم‌ مي‌آيد كه‌ ذيلاً تشريح‌ مي‌شود: الف‌- كليه‌ قوانين‌ جاريه‌ در مملكت‌ از اول‌ مشروطه‌ تاكنون‌ لغو و بي‌اثر بوده‌ و بايد باطل‌ و غير قانوني‌ اعلام‌ شود. ب‌- مجالس‌ مؤسسان‌ كه‌ تشكيل‌ شده‌ به‌ نظر دولت‌ آقاي‌ علم‌ خلاف‌ قانون‌ اساسي‌ و لغو و بي‌اثر بوده‌ و اين‌ دعوي‌ برحسب‌ قانون‌ جرم‌ است‌ و گوينده‌ آن‌ بايد تعقيب‌ شود. ج‌- دولت‌ آقاي‌ علم‌ و جميع‌ دولتهايي‌ كه‌ از صدر مشروطيت‌ تاكنون‌ تشكيل‌ شده‌ است‌ غيرقانوني‌ است‌ و دولت‌ غير قانوني‌ حق‌ صدور تصويبنامه‌ و غيره‌ را ندارد بلكه‌ دخالت‌ كردن‌ آن‌ در امر مملكت‌ و خزينه‌ كشور جرم‌ و موجب‌ تعقيب‌ است‌. د) كليه‌ قراردادها با دول‌ خارجه‌ از قبيل‌ قرارداد نفت‌ و غير آن‌ به‌ نظر دولت‌ آقاي‌ علم‌ لغو و باطل‌ و بي‌اثر است‌ و بايد به‌ ملت‌ اعلام‌ شود. 6- حذف‌ بند اول‌ ماده‌ دهم‌ و بند دوم‌ ماده‌ سيزدهم‌ قانون‌ انتخابات‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ مصوب‌ شوال‌ 1329 هجري‌ قمري‌ و حذف‌ قيد كلمه‌ ذكور از ماده‌ ششم‌ و نهم‌ قانون‌ انتخابات‌ مجلس‌ سنا مصوب‌ 14 ارديبهشت‌ 1339 كه‌ به‌ استناد مقدمه‌ قانون‌ اساسي‌ و اصل‌ دوم‌ است‌ غير قانوني‌ است‌ و براي‌ دولت‌ چنين‌ حقي‌ نيست‌ زيرا مستند، چنانچه‌ گفته‌ شد باطل‌ است‌ به‌ علاوه‌ از براي‌ دولت‌ نيز حق‌ ابطال‌ قانون‌ مصوب‌ در مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ نيست‌ و به‌ نص‌ اصل‌ بيست‌ و هشتم‌ متمم‌ قانون‌ اساسي‌ قوه‌ مجريه‌ از قوه‌ مقننه‌ هميشه‌ ممتاز و منفصل‌ خواهد بود. آنچه‌ مذكور شد، جنبه‌هاي‌ قانوني‌ تصويبنامه‌ غير قانوني‌ است‌. اين‌ تصويبنامه‌ با اصل‌ دوم‌ و اصل‌ بيست‌ و هفتم‌ متمم‌ قانون‌ اساسي‌ نيز مخالف‌ است‌. روحانيت‌ با هر فشار و مضيقه‌ و اهانتي‌ كه‌ دولت‌ بر آن‌ وارد كرده‌ و در صدد وارد كردن‌ است‌، تكليف‌ ديني‌ و وجداني‌ خود را در اين‌ تشخيص‌ داده‌ كه‌ مصالح‌ و مفاسد را به‌ دولتها و به‌ جامعه‌ مسلمين‌ گوشزد كند. و از نصيحت‌ مشفقانه‌ به‌ زمامداران‌ و اولياي‌ امور خودداري‌ نكند و آنچه‌ را براي‌ اين‌ ملت‌ بدبخت‌ ضعيف‌ گرسنه‌ بنا است‌ پيشامد كند و آثار و نشانة‌ آن‌ يكي‌ بعد از ديگري‌ نمايان‌ مي‌شود به‌ جامعه‌ بشر برساند. با اين‌ اختناق‌ جان‌ فرساي‌ مطبوعات‌ و سخت‌ گيري‌ دستگاه‌ انتظامي‌ كه‌ حتي‌ براي‌ طبع‌ يك‌ ورقه‌ مشتمل‌ بر نصيحت‌ و راهنمايي‌ يا پخش‌ آن‌، اشخاص‌ به‌ حبس‌ كشيده‌ و مورد اهانت‌ و شكنجه‌ واقع‌ مي‌شوند و روحانيت‌ ملاحظه‌ مي‌كند كه‌ دولت‌ مذهب‌ رسمي‌ كشور را ملعبه‌ خود قرار داده‌ و در كنفرانسها اجازه‌ مي‌دهد كه‌ گفته‌ شود قدم‌هايي‌ براي‌ تساوي‌ حقوق‌ زن‌ و مرد برداشته‌ شده‌ در صورتي‌ كه‌ هر كس‌ به‌ تساوي‌ حقوق‌ زن‌ در ارث‌ و طلاق‌ و مثل‌ اينها كه‌ جزء احكام‌ ضروري‌ اسلام‌ است‌ معتقد باشد و لغو نمايد، اسلام‌ تكليفش‌ را تعيين‌ كرده‌ است‌. روحانيت‌ مي‌بيند كه‌ پايه‌هاي‌ اقتصادي‌ اين‌ مملكت‌ در شرف‌ فرو ريختن‌ است‌ و بازار اين‌ كشور در حكم‌ سقوط‌ است‌ چنانكه‌ از پرونده‌هاي‌ مربوط‌ به‌ سفته‌هاي‌ بي‌محل‌ كه‌ هر روز بر قطرش‌ افزوده‌ مي‌شود اين‌ مطلب‌ واضح‌ مي‌شود و همين‌ طور امر زراعت‌ اين‌ كشور در معرض‌ سقوط‌ است‌ به‌ دليل‌ اينكه‌ در اين‌ مملكت‌ كه‌ بايد هر استانش‌ زراعت‌ مورد احتياج‌ تمام‌ مملكت‌ را بدهد هر چند وقت‌ به‌ عنوان‌ احتمال‌ خشكسالي‌ يا به‌ عنوان‌ ديگري‌ تصويبنامه‌ وارد كردن‌ گندم‌ صادر مي‌كنند بلكه‌ چنانچه‌ گفته‌ مي‌شود اخيراً به‌ صورت‌ آرد مي‌آورند كه‌ آسياهاي‌ ايران‌ نيز از كار بيفتد. با اين‌ وضع‌ رقت‌ بار به‌ جاي‌ آنكه‌ دولت‌ در صدد چاره‌ برآيد سر خود و مردم‌ را گرم‌ مي‌كند به‌ امثال‌ دخالت‌ زنان در انتخابات‌ يا اعطاي‌ حق‌ زنها و يا وارد نمودن‌ نيمي‌ از جمعيت‌ ايران‌ را در جامعه‌ و نظائر اين‌ تعبيرات‌ فريبنده‌ كه‌ جز بدبختي‌ و فساد و فحشا چيز ديگري‌ همراه‌ ندارد. آقايان‌ نمي‌دانند كه‌ اسلام‌ مراعات‌ بانوان‌ را در تمام‌ جهت‌ بيش‌ از هر كس‌ نموده‌ و احترام‌ به‌ حيثيت‌ اجتماعي‌ و اخلاقي‌ آنها موجب‌ شده‌ است‌ كه‌ از اين‌ نحو اختلاط‌ مخالف‌ با عفت‌ و تقواي‌ زن‌ جلوگيري‌ كند، نه‌ آنكه‌ خداي‌ نخواسته‌ آنان‌ را مانند محجورين‌ و محكومين‌ قرار داده‌، مگر فقط‌ علامت‌ عدم‌ محجوريت‌ آن‌ است‌ كه‌ در اين‌ مجلسها وارد شوند؟! اگر چنين‌ است‌ بايد اول‌ نظام‌ بري‌ و بحري‌ و صاحب‌ منصبان‌ و اجزاء امنيه‌ و نظميه‌ و شاهزادگان‌ بلافصل‌ و اشخاصي‌ كه‌ كمتر از بيست‌ سال‌ دارند از محجورين‌ و محكومين‌ باشند. روحانيون‌ تمام‌ اين‌ پيشامدها را كه‌ اكنون‌ مي‌بينيد و بعد خواهيد ديد، پيش‌ بيني‌ كرده‌ بودند و با صراحت‌ در اعلاميه‌هاي‌ دو سه‌ ماه‌ قبل‌ ذكر نموده‌اند و حالا نيز خطرهاي‌ بالاتر و بيشتري‌ را اعلام‌ مي‌كنند و از عواقب‌ امر اين‌ جهش‌هاي‌ خلاف‌ شرع‌ و قانون‌ اساسي‌ بر اين‌ مملكت‌ و استقلال‌ و اقتصاد و تمام‌ حيثيات‌ آن‌ مي‌ترسند و وظيفه‌ خطير خود را در اين‌ شرايط‌ كه‌ همه‌ ملت‌ مي‌دانند و مي‌بينند اداء مي‌كنند و با صراحت‌ مي‌گويند: تصويب‌ نامه‌ اخير دولت‌ راجع‌ به‌ شركت‌ نسوان‌ در انتخابات‌ از نظر شرع‌ بي‌اعتبار و از نظر قانون‌ اساسي‌ لغو است‌ و با اختناق‌ مطبوعات‌ و فشارهاي‌ قواي‌ انتظامي‌ و جلوگيري‌ از طبع‌ و نشر امثال‌ اين‌ نصايح‌ و حقايق‌ اقدام‌ به‌ نشر آن‌ به‌ مقدار مقدور مي‌كنند تا دولتها نگويند ما تصويبنامه‌ صادر كرديم‌ و علما مخالفت‌ نكردند و به‌ خواست‌ خداوند متعال‌ در موقع‌ خود اقدام‌ براي‌ جلوگيري‌ مي‌كنند. ملت‌ ايران‌ نيز با اين‌ نحو تصويبنامه‌ها مخالف‌ است‌ به‌ دليل‌ آنكه‌ در دو سه‌ ماه‌ قبل‌ كه‌ فشار و ارعاب‌ قدري‌ كمتر بود تبعيت‌ خودشان‌ را از علماي‌ اسلام‌ به‌ وسيله‌ تلگرافات‌ و مكاتبات‌ و طومارها از اطراف‌ و اكناف‌ ايران‌ اعلام‌ نموده‌ و لغو تصويبنامه‌ غيرقانوني‌ دولت‌ را راجع‌ به‌ انتخابات‌ انجمن‌هاي‌ ايالتي‌ و ولايتي‌ خواستار شدند و دولت‌ نيز قبول‌ درخواست‌ ملت‌ را كرده‌ و احاله‌ به‌ مجلس‌ نمود، اينك‌ كه‌ به‌ وسيله‌ حبس‌ و زجر و اهانت‌ به‌ طبقات‌ مختلفه‌ ملت‌ از روحانيين‌ و متدينين‌، تسلط‌ خود را بر ملت‌ احراز نموده‌ بدون‌ اعتنا به‌ قوانين‌ اسلام‌ و قانون‌ اساسي‌ و قانون‌ انتخابات‌ دست‌ به‌ كارهايي‌ زده‌ كه‌ عاقبت‌ آن‌ براي‌ اسلام‌ و مسلمين‌ خطرناك‌ و وحشت‌آور است‌. خداوند ان‌ شاءالله دولتهاي‌ ما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كند و بر ملت‌ مسلمان‌ و مملكت‌ اسلام‌ ترحم‌ فرمايد. اللهم‌ انا نشكوا اليك‌ فقد نبينا صلواتك‌ عليه‌ و آله‌ و غيبة‌ ولينا و كثرة‌ عدونا و قلة‌ عددنا و شدة‌ الفتن‌ بنا و تظاهر الزمان‌ علينا فصل‌ علي‌ محمد و آله‌ و اعنا علي‌ ذلك‌ بفتح‌ منك‌ تعجله‌ و بضر تكشفه‌ و نصر تعزه‌ و سلطان‌ حق‌ تظهره‌. فانا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌. مرتضي‌ الحسيني‌ اللنگرودي‌- احمد الحسيني‌ الزنجاني‌- محمد حيسن‌ طباطبائي‌- محمد الموسوي‌ اليزدي‌- محمد رضا الموسوي‌ الگلپايگاني‌- سيد كاظم‌ شريعتمداري‌ - روح‌الله الموسوي‌ الخميني‌- هاشم‌ الا´ملي‌- مرتضي‌ الحائري‌.

۱۳۸۶ فروردین ۲۷, دوشنبه

اپرا در مقابل فايرفاكس

اپرا تلاش زيادي مي‌كند كه جايگاهي شناخته شده در ميان نرم‌افزارهاي مرورگر اينترنتي پيدا كند. توسعه‌دهندگان اين نرم‌افزار اخيراً با افزودن ابتكارات جديدي به محيط كاربري آن سعي در جذاب‌تر كردن اين نرم‌افزار براي كاربران دارند. از جمله مي‌توان به فنآوري جديد Speed Dial اشاره كرد كه به كاربران اجازه مي‌دهد تا 9 بوك مارك از سايت‌هاي مختلف را به صورت tumbnail برروي Browser خود داشته باشند. بر طبق نظر كارشناسان شركت ، اغلب كاربران وب روزانه به 5 تا 10 سايت مراجعه مي‌كنند كه با استفاده از امكان Speed dial دسترسي آنها به اين وب سايت‌ها راحتتر خواهد بود.
من شخصاً اخيراً از opera در كنار IE و Firefox استفاده مي‌كنم و تقريباً از اين مرورگر راضي هستم. اگرچه در رندر كردن برخي از صفحات وب ، ناسازگاري‌هايي به چشم مي‌خورد ولي سرعت اجراي آن بيشتر است و به نظر مي‌رسد از منابع كمتري از كامپيوتر استفاده مي‌كند.
نسخه تركيب شده اپرا با فنآوري Tor نيز با عنوان Opera tor قابل دريافت مي‌باشد.

۱۳۸۶ فروردین ۲۵, شنبه

صلاح‌الدين

ديويد بلتفيلد (David Belfield) پس از به قتل رساندن علي اكبر طباطبائي، يك ايراني مخالف در سال 1980 به ايران گريخت و به جمهوري اسلامي پناهنده شد. پس از چندي وي مسلمان شد و نام داوود صلاح‌الدين را بر خود نهاد. اكنون پس از 27 سال بار ديگر نام وي در خبرها مطرح شده است. چندي پيش خبر رسيد كه يك مامور سابق FBI در جزيره كيش ناپديد شده است. برخي ديپلمات‌ها ناپديد شدن وي را مرتبط با 5 ايراني دستگير شده در عراق و 15 ناوي انگليسي بازداشت شده در مرز آبي ايران و عراق مي‌دانند.در خبري از رويترز آمده كه داوود صلاح‌الدين به تايمز مالي گفته است ، وي و لوينسون در 8 مارس در هتلي در كيش بوده‌اند. پس از آن ماموران ايراني به هتل آمده‌اند و صلاح‌الدين را در رابطه با پاسپورت ايراني‌اش مورد پرسش قرارداده‌اند.آنان صلاح‌الدين را روز بعد آزاد كرده‌اند و به وي گفته‌اند كه لوينسون ايران را ترك گفته است. صلاح‌الدين مدعي است كه لوينسون براي ديدار وي به ايران آمده بوده است و ايرانيان از محل نگهداري وي اطلاع دارند. از صلاح‌الدين پرسيده شد كه آيا وي نگران وضعيت لوينسون است ... وي در پاسخ گفت " نه ، اما به دليل آنكه لوينسون براي ملاقات وي به ايران آمده بوده است، احساس مسئوليت مي‌كند"... همچنين صلاح‌الدين گفته است كه هدف لوينسون از ديدار با وي ، برقراري تماس با مقامات ايراني از طريق او در رابطه با قاچاق سيگار بوده است.(اين نكته با گفته‌هاي پيشين در رابطه "انجام مصاحبه با برخي افراد" توسط لوينسون در تضاد است).مقامات آمريكايي مي‌گويند كه قادر به تاييد ادعاي صلاح‌الدين نيستند.

آغاز

توي اين وبلاگ محدوديتي بر محتواي نوشته‌هام اعمال نمي‌كنم. به اميد اينكه مانند وبلاگ قبلي نشه...

۱۳۸۶ فروردین ۲۲, چهارشنبه

بزودي

ناشناخته‌ترين اليجا در دنيا